صفحه اصلی قالب وبلاگ ابزارهای وب تبلیغات تماس با ما
قالب وبلاگ هیجان زندگی
فال تاروت
پربیننده ها
تبلیغات
قالب وبلاگ

    قالب وبلاگ رنگ شادی    

قالب وبلاگ رنگ شادی


قالب وبلاگ هیجان زندگی

رنگ های بیشتر استفاده شده در قالب وبلاگ : صورتی,آبی,آبی آسمانی,سفید

تعداد ستون های کلی قالب : 2

موضوع این قالب وبلاگ : انرژی

این قالب چگونه است : قالب وبلاگ رنگ شادی که در آن پسری است که به هوا پریده است و و افکت ها و رنگ های صورتی به بدن واطراف این پسره پر انرژی برخورد کرده است که زیبایی بسیاری به تصویر داده است اما مزیتی که این قالب و قالب های این سایت را از دیگر قالب ها جدا می کند ایندکس سریع مطالب شما و ارتقای رتبه ی سریع وبلاگ شما در هیجان زندگی های جست وجو گر مانند گوگل است که این امر به لطف سئو صد در صد بودن این قالب و تمامی قالب های این سایت است موجب پر بازدیدتر شدن مطالب وبلاگ شما خواهد شد در ضمن سایت پذیرای نظرات وانتقادات و پیشنهادات سازنده ی شما عزیزان می باشد
مشاهده قالب

دریافت کد قالب بلاگفا دریافت کد قالب پرشین بلاگ
دریافت کد قالب میهن بلاگ دریافت کد قالب بلاگ اسکای
دریافت کد قالب پارسی بلاگ دریافت کد قالب رز بلاگ

music code
کد صوتی این قالب وبلاگ

هیجانها در روان‌شناسی معمولاً به احساسها واکنش‌های عاطفی اشاره دارند، هر هیجان از سه مؤلفهٔ اساسی برخورد است: مؤلفهٔ شناختی، افکار، باورها و انتظارهایی که نوع و شدت پاسخ هیجانی را تعیین می‌کنند. آن چه برای یک فرد فوق العاده لذت بخش است، ممکن است برای دیگری کسل کننده یا آزارنده باشد. مؤلفهٔ فیزیولوژیکی که شامل تغییرات جسمی در بدن است. برای مثال، هنگامی که بدن از نظر هیجانی به واسطهٔ ترس یا خشم بر انگیخته می‌شود، ضربان قلب زیاد می‌شود، مردمک‌ها گشاد می‌شوند و میزان تنفس افزایش می‌یابد. اکثر هیجان‌ها شامل یک انگیختگی کلی و غیر اختصاصی دستگاه عصب هستند. مؤلفهٔ رفتاری، به حالت‌های مختلف ابراز هیجان‌ها اشاره می‌کند. جلوه‌های چهره‌ای، حالت‌های اندام و حرکت‌های بیانگر، و آهنگ صدا همراه با خشم، لذت، شادی، غم، ترس و هیجان‌های دیگر تغییر می‌کنند. جلوهٔ چهره‌ای مهم‌ترین شکل ارتباط هیجانی هستند. بررسی‌هایی که صورت گرفته‌اند، نشان می‌دهند که برخی از جلوه‌های خاصِ چهره‌ای، ذاتی هستند. و بنابراین، در همه جای دنیا آن‌ها را می‌شناسند. هیجان ها متشکل از الگوهای پاسخ های فیزیولوژیکی و رفتارهای مخصوص به نوع هستند . و در واقع غالبا از نظر مردم هیجان همان احساسی است که به فرد دست میدهد . ولی هیجان یک رفتار است نه یک تجربه ی خصوصی و پدیده ای است که در بقای نوع و تولید مثل نقش دارد . هوش عاطفی، هوش احساسی یا هوش هیجانی (به انگلیسی: Emotional intelligence | EQ) شامل شناخت و کنترل عواطف و هیجان‌های خود است. به عبارت دیگر، شخصی که EQ بالایی دارد، سه مؤلفهٔ هیجان‌ها را به طور موفقیت آمیزی با یکدیگر تلفیق می‌کند: مؤلفهٔ شناختی، مؤلفهٔ فیزیولوژیکی و مؤلفهٔ رفتاری. متونِ علم مدیریت بر این باوراند که رهبران و مدیران، با هوش‌های هیجانیِ بالاتر، توان بیشتری برای هدایتِ سازمانِ تحت کنترل‌شان دارند. یافته‌های جدید نشان می‌دهد کارکنانی که دارای وجدان کاری و احساس وظیفه شناسی بالایی هستند، اما فاقدِ هوش هیجانی و اجتماعی اند، در مقایسه با کارکنان مشابهی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند، عملکرد ضعیف تری دارند.از مقالاتِ پژوهشی برخی دانشمندان این اینگونه بر می‌آید که، کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند می‌توانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بینِ پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعاتِ عاطفی برای راهنمایی فرایندِ تفکر و اقدامات شخصی استفاده کنند. هوش هیجانی، اصطلاحِ فراگیری است که مجموعهٔ گسترده‌ای از مهارت‌ها و خصوصیات فردی را در برگرفته و به طور معمول به آن دسته مهارت‌های درون فردی و بین فردی گفته می‌شود که فراتر از دایرهٔ مشخصی از دانش‌های پیشین، چون بهرهٔ هوشی و مهارت‌های فنی یا حرفه‌ای است. ارسطو می‌گوید: عصبانی شدن آسان است؛ همه می‌توانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن در برابر شخصِ مناسب، به میزان مناسب، در زمان مناسب، به دلیل مناسب و به روش مناسب – آسان نیست! پیشینه و تعریف دانیل گلمن معتقد است، هوش عاطفی بالا تبیین می‌کند که چرا افرادی با ضریب هوشیِ (به انگلیسی: Intelligence quotient | IQ) متوسط، موفق تر از کسانی هستند که نمره‌های بالاتری از IQ دارند. ضریب هوشی نمی‌تواند بخوبی از عهدهٔ توضیحِ سرنوشت متفاوتِ افرادی بر آید که فرصت‌ها، شرایط تحصیلی و چشم اندازهای مشابهی دارند. در دهه ۱۹۴۰ وقتی نود و پنج دانشجوی دانشگاه هاروارد را، یعنی دورانی که دانشجویان دانشگاه‌های شرق آمریکا را افرادی با هوش بهر‌های متنوع تر از امروز تشکیل می‌دادند؛ تا سنین میان‌سالی مورد بررسی قرار دادند، چنین دیدند که افرادی که بالاترین نمره‌های تحصیلی را داشتند از نظر میزان حقوق دریافتی، بهره‌وری و موفقیت شغلی از همدوره‌ای‌های ضعیف‌تر خود موفق تر نبودند. آنان حتی از نظر میزان رضایت از زندگی شخصی یا رضایت از روابط دوستانه، خانوادگی و عشقی نیز وضعیتی برتر نداشتند. با ظهور عصر اطلاعات و ارتقای ارزش‌مندی ارتباطات انسانی و هم چنین بروز موقعیت‌های استراتژیک سازمانی، نظریه هوش عاطفی رشد چشم گیری یافته و از مباحث پرطرفدار سازمانی شده‌است. هوش هیجانی، از آخرین مباحث متخصصین در خصوص درک تمایز بین منطق و هیجان بوده و برخلاف مباحث اولیه در این جا، فکر و هیجان به عنوان موضوعاتی برای سازگاری و هوشمندی تلقی شده است. به علاوه، شبیه سایر مباحث مطرح درخصوص ماهیت انسان، هوش هیجانی نیز دستخوش دو نوع بحث و گفتگوی علمی و عوام پسند گردیده‌است. اصطلاح هوش عاطفی برای اولین بار در دهه ۱۹۹۰ توسط دو روان‌شناس به نام‌های جان مایر و پیتر سالووی مطرح شد. آنان اظهار داشتند، کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند، می‌توانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بین پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعات عاطفی برای راهنمایی فرایند اندیشه و اقدامات شخصی استفاده کنند. دانیل گلمن صاحب نظر علوم رفتاری و نویسنده کتاب «کار کردن به وسیله هوش هیجانی» اولین کسی بود که این مفهوم را وارد عرصه سازمان نمود. گلمن هوش هیجانی را استعداد، مهارت و یا قابلیتی دانست که عمیقاً تمامی توانایی‌های فردی را در دایرهٔ خود دارد. در مدل گُلمن به طور خلاصه پنج حوزهٔ اساسی هوش هیجانی مورد بررسی قرار گرفته است: شناخت هیجان‌ها و احساسات خود، خودآگاهی مدیریت هیجان‌ها و احساسات خود، خودمدیریتی خودانگیزشی تشخیص و درک هیجان‌ها و احساسات دیگران، دیگرآگاهی مدیریت رابطه با دیگران، دیگر مدیریتی مدل گُلمن که امروزه به طور وسیعی به رسمیت شناخته شده است، این مدل می‌گوید، به این معنا نیست که وقتی فردی، دارای هوش عقلی یا ضریب هوشی(IQ) بالایی است، لزوماً دارای هوش هیجانی بالا نیز هست. هوشمند بودن یک امتیاز است که البته تضمینی برای موفقیت در زندگی و روابطِ بین فردی و اجتماعی نخواهد بود. 
تبلیغات
لینک های ویژه