قالب وبلاگ گرامافون
قالب وبلاگ آهنگ
رنگ های بیشتر استفاده شده در قالب وبلاگ : صورتی,ارکیده,سفید,بنفش
تعداد ستون های کلی قالب : 3
موضوع این قالب وبلاگ : دخترانه,موسیقی
این قالب چگونه است :
قالب وبلاگ گرامافون که در آن دختری با احساس بر روی زمین نشسته است و لوح های گرامافون را عضو می کند و به موسیقی آن با تمام احساس گوش می کند و از شنیدن آنها لذت می برد و در کنار آن گل های زیبایی روییده است و صدای این گرامافون قلب های کوچک زیبایی را در قضای اطراف این دختر رها کرده است
اما مزیتی که این قالب و قالب های این سایت را از دیگر قالب ها جدا می کند ایندکس سریع مطالب شما و ارتقای رتبه ی سریع وبلاگ شما در موتور های جست وجو گر مانند گوگل است که این امر به لطف سئو کامل بودن این قالب و تمامی قالب های این سایت است موجب پر بازدیدتر شدن مطالب وبلاگ شما خواهد شد در ضمن سایت پذیرای نظرات وانتقادات و پیشنهادات سازنده ی شما عزیزان می باشد
کد صوتی این قالب وبلاگ
گرامافون پرکاربردترین دستگاه برای پخش صدای ضبطشده از دههٔ ۱۸۷۰ تا دههٔ ۱۹۸۰ میلادی بود. اواخر عصر ناصری به ایران آمد و آنرا در آن زمان دستگاه «حافظ الصوت» یا «حبس الصوت» میخواندند و مینوشتند.
اکنون در بیشتر خانهها دستگاه پخش صوتهای فای، استریو و انواع صفحهها و نوارهای موسیقی پیدا میشوند. بی شک اینها با آن گرامافونی که اختراع توماس ادیسون بود، بسیار فرق دارند. آنچه که این دانشمند اختراع کرده بود یک گرامافون (یا فونو گراف) بود که با دستگاههای مدرن و مجهز کنونی بسیار متفاوت است. با این وجود، همه آنها از اصول فنی مشترکی پیروی میکنند، یعنی اکنون نیز اصول ضبط کردن صدا همان است که در زمان ادیسون میبود. صدا، خواه از دهان انسان بر آید و خواه از آلات موسیقی، همه در هوا ارتعاشهایی پدید میآورند. پس صدا یعنی همین ارتعاشهایی که در هوا پخش میشود و برای ضبط صدا نیز باید بتوان که آن ارتعاشها را بر روی چیزی ثبت کرد. برای این کار چند چیز لازم است: (۱) - یک لوله که مانند میکروفن در برابر دهان قرار میگیرد تا ارتعاشهای صوتی بتوانند در آن جمع شوند و عبور کنند. (۲) - یک صفحه گردان که به راحتی و نرمی بر جای خود میلغزد. (۳) - یک سوزن یا چیز ی شبیه به آن. البته این سوزن و صفحه گردان هر دو در انتهای «لوله» ای که جلوی دهانمان نگاه داشتهایم، قرار میگیرند. (۴) - یک صفحه مومی و نرم که بر روی «صفحه گردان» نشسته، در زیر یک سوزن پیوسته میچرخد. اکنون اگر کسی بیاید و در برابر آن لوله یا میکروفن حرف بزند و یا آواز بخواند، ارتعاشهای صوتی اش از درون آن گذشته، به صفحه گردان برخورد میکند و آن را میلرزاند. آنگاه همراه با این صفحه گردان، صفحه مومی نیز میلغزد و سوزنی که بر رویش قرار گرفته، پیوسته شیارهایی بر روی آن نقش میزند. البته باید صفحه به گونهٔ حلزونی بچرخد تا شیارها با هم قاطی نشوند. بدین گونه، سوزن پیوسته شیارهایی منظم و دایره وار پشت سر هم روی صفحه مومی ایجاد میکند و با حک کردن ارتعاشهای صوتی، صدای گوینده یا خوانندهای را در گرامافون ضبط میکند. البته مسیر این شیارها، حلزون وار، از پیرامون صفحه به داخل و به سوی مرکز آن میباشد. پس ضبط صدا بدین گونه است که انجام میپذیرد. حالا میخواهیم صدایی را که ضبط کردهایم دگر بار بشنویم. دستگاه خود را دوباره به کار میاندازیم، ولی این بار، سوزن نرم تری به جای سوزن اولی قرار میدهیم. اکنون صفحه مومی را زیر این سوزن به گردش در میآوریم، خواهیم دید که سوزن درست در لای شیارهایی که سوزن قبلی ایجاد کرده، گردش میکند. بر اثر گردش سوزن، دوباره صفحه گردان نیز به ارتعاش در میآید. آن گاه بر اثر این ارتعاش است که صدایی که قبلاً ضبط شده در لوله طنین میافکند و بدین گونه ما دوباره صدای ضبط شده را خواهیم شنید. پس این بود اساس بسیار ساده و ابتدایی کار گرامافون. البته دستگاههای مدرن کنونی، ساختمانی بس مفصل و پیچیده دارند. از این رو، مثلاً میتوانند «امواج صوتی» را به «جریانهای برقی» تبدیل کنند. یعنی آن که به وسیله امواج نوسان دار صوتی، جریانهای نوسان دارالکتریکی پدید میآورند. سپس این جریان را نیز تقویت کرده به آهن ربایی منتقل میکنند که سوزن ضبط، برسر آن وصل شده است. آن گاه سوزن بر روی یک صفحه مومی گردش و با انداختن شیارهایی، صدا را در آن ضبط میکند. اکنون، برای شنیدن همان صدایی که قبلاً بر روی صفحه پر شده، باید سوزنی را که در بازوی پیکاپ نصب گردیده، بر روی شیارهای صفحه عبور دهیم، تا بدین وسیله بر بلورهای درون «پیکاپ» فشار آورده، بلندگو را تحت تأثیر قرار میدهند، و آن گاه ارتعاشهایی را در هوا پدید میآورند که ما قادر میشویم صدای ضبط شده، را بشنویم.
نظریههای زیباییشناسی درباره موسیقی
سه نظریه زیبایی شناسی درباره موسیقی وجود دارد:
موسیقی به مثابه زبان احساسات
موسیقی به مثابه نماد احساس
ذات موسیقی صدا و حرکت است
بسیاری از پدیدههای طبیعی مانند آبشار و وزش باد از میان برگهای درختان و نوای طبیعی موسیقی ایجاد میکنند. پس باید بپذیریم موسیقی پدیدهای است در فطرت آدمی. از آنجا که موسیقی یکی از زیر مجموعههای فرهنگ در همه جوامع وجود دارد و گاه با افسانها و حکایتها و احساسات آنان همراه است. موسیقی که نه مجالس لهو ولعب و اعانت به اثم و کمک رسان به ستایش حق تعالی موسیقی سازندگی تلاش و خبرخواهی بوده است.
تاریخچه زیباییشناسی در موسیقی
بیش از دوهزار سال است که غرب وشرق به قدرت موسیقی در برانگیختن احساسات اذعان کردهاند. به حدی که کسانی که دغدغه حفظ امنیت دولت را داشتهاند موسیقی را خطرناک تلقی کردهاند. اما تشریح این امر که موسیقی چگونه چنین تاثیری بر ما میگذارد بسیار دشوار است. فهم دلیل این امر چندان سخت نیست. قدیمی ترین و رایج ترین نظریههای غربی هنر، هنر را تقلید طبیعت میدانند. اما موسیقی تماماً با این تعریف سازگار نیست. موسیقی قادر به بازنمایی اشکال و رنگها یا توصیف جهان در قالب واژگان نیست و تواناییاش در تقلید اصواتی که در عالم طبیعت وجود دارند سهم بسیار کوچکی است. اما این قالب هنری غیرمفهومی و غیر تقلیدی که مجموعهای از اصوات نظام یافته است به نحو معینی تجربیات زیبایی شناسانهای فراهم میآورد که در ابعاد و مراتب مختلف دارای ارزشند.
از سرگرمکنندگی نسبی تا تجربههای زیبایی شناسانهای که به کنه شخصیت راه میبرند و ما را به مرتبهای بی بدیل میرسانند. این هنر از چه نوعی است؟
نظریههای زیبایی شناسی موسیقی که به این پرسش پاسخ میدهند در دو گروه کلی جای میگیرند؛ نظریههای قایل به وابستگی که ارزش زیبایی شناسانه موسیقی را بر حسب روابط آن با امر دیگری خارج از موسیقی تبیین میکنند و این امر معمولأ احساس است.
نظریههای قایل به استقلال که ارزش زیبایی شناسانه موسیقی را وابسته به امری خارج از موسیقی نمیدانند بلکه آن را وابسته به ویژگیهای ذاتی موسیقی تلقی میکنند.